عرفه وکوچه پس کوچه های دلم
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد
و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود.
آن جا كه ایوان هزار نقش خداشناسی است.
لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته
و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند.
دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است.
پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد
و این صحرای عرفات است كه با كلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می كند.
اشك و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
عرفه آمد و من هنوز
درکوچه پس کوچه های تنگ و تاریک دلم سرگردانم
هنوز دلتنگم و هنوز غریب….
امسال هم عرفه، اجازه ندادند عرفات باشم
نتوانستم همنفس با فرشتگان و همصدا با مولایم
در بهترین سرزمین“عرفات” نیایش کنم
عـرفـه ، روز طولانیترین نیایشهای عاشقانه با خداست!
عـرفـه ، روز نیایش، روز ستایش واقعی و توحید محض.
عـرفـه ، باید غیر از آسمان، برای خود سقفی نساخت!
عـرفـه ، باید سجاده بر خاک نهاد،
عـرفـه ، باید محراب تماشا را تا افق گسترد،
عـرفـه ، باید وسعت لا یتناهی اندیشه و احساس را به هم آمیخت!
عـرفـه ، روز سخاوت حضرت حق «عزّ و جل» است،
عـرفـه ، روزِ «اَللهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَ یا خَیْرَ مَن سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ».
عـرفـه ، روز اوجگیری نور صلوات است که منزلت خاکیان را بر افلاکیان ثابت میکند.
عـرفـه ، روز استجابتِ «یا مُجیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینُ» است!
عـرفـه ، روز نیایشِ خونین حضرت مسلمبن عقیل علیهالسلام ،
عـرفـه ، روز استجابت دعای پیر فرزانه کوفه، شهید عشق ، هانی بن عروه است!
عـرفـه ، روز دعا و اشک و «یا حسین» در تمام صحراهای آغشته به عطر کربلاست!
عـرفـه ، روز معراجِ دلهای کربلایی است که همنوا با کاروان سالار عشق عاشورا، میخوانند: لآ اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوحِّدِینَ،…
عـرفـه ، روز همراهی و همصداییِ متیقن با«یا ربّ یا ربّ»های امام حسین(ع) است!
عـرفـه ، روز زیبای سیر و سلوک عارفانه در عالم بالاست،
عـرفـه ، روز عارفان حقیقی، روز معراج دل، به اعلی علیّینِ تسبیحِ حضرت پروردگار!
عـرفـه ، روز پالایش وجود از هر گونه تعلّق و شرک و گناه است، روز توبه!
پروردگـارا !
در عـرفـه توفیقـم ده تاساکنان عرش و ملکوت، با فریاد « اَنْتَ الّذی » های من ، همآوا و از اعتراف « انا الّذی » هایم، به شِکوه، آیند!
از برهوت «منیّتها» عبور کنم و دریا دریا گناهم را پشت سر بگذارم !
در عرفاتِ وجودم جاری شوم و از رایحهی دلانگیزِ «دعا»، مست و سرشار
صحرای عرفاتِ وجودم را، به بهشتِ دل انگیزی از «عرفه» مبدّل سازم
و همزمان با هبوط «منیّتها»، لحظهی قشنگِ تولّد «آدمیّتم» را جشن بگیرم