داستان پند آموز...خدایا متشکرم
01 آذر 1390 توسط شهیده بنت الهدی
مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید كه نزد فرشتگان رفته و به كارهای آنها نگاه می كند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید كه سخت مشغول كارند و تند تند نامه هایی را كه توسط پیك ها از زمین می رسند ، باز می كنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند.
مرد از فرشتهای پرسید : شما دارید چكار می كنید ؟
فرشته در حالیكه داشت نامه ی را باز می كرد ، جواب داد : اینجا بخش دریافت است ، ما دعاها و تقاضاهای مردم زمین را كه توسط فرشتگان به ملكوت می رسد به خداوند تحویل می دهیم.
مرد كمی جلوتر رفت . باز دسته بزرگ دیگری از فرشتگان را دید كه كاغذهایی را داخل پاكت می گذارند و آنها را توسط پیك هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید : شماها چكار می كنید ؟
یكی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمات خداوند را توسط فرشتگان به بندگان زمین می فرستیم.
مرد كمی جلوتر رفت و یك فرشته را دید كه بیكار نشسته!!
مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چكار می كنی و چرا بیكاری ؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی كه دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب تصدیق دعا بفرستند ولی تنها عده بسیار كمی جواب می دهند .
مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب تصدیق دعاهایشان را بفرستند ؟!
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده است ، فقط كافیست بگویند :
خدایا متشكرم :???
>