دوایم سحر توست نازنین ...
«اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهی».
چگونه راهزنان خواب و غفلت ، چشمانان را بربایند ، در حالی که نسیم سحر ، عطر مناجات با تو را در هوای دلمان می پراکند ؟ سحر گاه رمضان ، آغاز رحمت واسعه ی نور و آیندگی ! دار و ندارمان همین جانماز کوچک پر از نیایش است ؛ همین تسبیح تربت کربلا .
می دانیم که جام کوچک دل ما تاب باده ی عشق تو را ندارد ، چرا که دورمانده ای از چشمه سار رحمتیم و غرق در لذات نا چیز ، زمینی ، افتاده در گودال وحشت و تنهایی با علمی لبریز و زبانی سراسر دروغ .
«هذا مقام العائذ من النار ؛ هذا مقام المستجیر بک من النار ؛ هذا مقام ال مستغیث بک من النار» ؛ این حال ما است که این روز ها به تو رسیده ایم . تو را می خوانیم با تمام گناهان و کوتاهی هایمان .
نگاه ترحم و شفقت خویش را از ما باز نگیر ! چگونه تو را و قدر بی نهایتت را بسرایم «و ما ادراک ما لیله ال قدر» ، ای پر قدر ترین شب خدا ، ای هزار شب برتر ، ای «خیر من الف شهر» ای شب میلاد قرآن ، شب مبارک تنزیل حق ، ای شب نزول فرشتگان بر روح عاشقان ، ای «تنزل الملائکه والروح » ، ای شب سلام و صلوات فجر «سلام هی حتی مطلع الفجر».
امشب در دل خلوت تو ، ای شب عاشقانه ها ، شب عروج دل ها و قنوت ها ، ای وادی ایمن ، چه قدر به خدا نزدیکم ، چه قدر از حس پرواز و توبه سر شار و چه قدر از خواب غفلت ، گریزان .
امشب ، دعای پلی است از من تا بی کرانگی لطف و بخشندگی خدا و اشک ، ستاره ای است که لحظه های شب زنده داران را ستاره باران می کند .
امشب در سکوت روشن تو ، ای شب معصوم ، ای پر قدر ترین لحظه های اجابت ، در زلالی آیه ها ، دعا ها و مناجات ها به دنبال خود گمشده ام ، دل در خواب رفته ام و روح پریشانم می گردد ؛ به دنبال احیای انسانیت در احیای شب قدر.
امشب تاریکی در دل تو راه ندارد ، ای شب مهتابی دعا ، که لحظه هایت با چراغ الغوث ، ستاره ی اشک و با فانوس توبه و انابه روشن است . امشب چه سر شاری از اجابت و چه پر قدری ، ای امشب! به راستی «اگر همه شب ها قدر بودی / شب قدر ، بی قدر بودی » .
امشب ای شب سر آغاز دوباره تقدیر ، تو مرا از سجاده ای از جنس نیاز ، توبه ، عشق اشک به خدا می رسانی . دستان نیازم را دراز می کنم ؛ خدا دستانم را می گیرد . آنگاه می خوانم : عزیزا ، قرب تو راه می خواهم می شنوم : بنده ی من ، قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار باشد . می خوانم : معبودا ، بیداری از خواب غفلت و کابوس گناهم بخش !
رحیما ، نیازمند رحمت توام .
ندا می آید : بنده ی من ، رحمتم از آن کسی است که شب قدر به مسکینان رحمت آورد . پس یا رحیم و یا کریم ، بر من رحمت آر و دوستی بر سرم بکش .
بار الها ، انبوه گناه و کمی طاعت و عبادت مرا از پل صراط بیمناک و ناتوان کرده است . می خواهم در روزی که هیچ امان و امیدی جز بخشش تو نیست ، به آسانی از پل صراط بگذرم .
از میان «یارب یارب » زنده داران می شنوم : بنده ی من ،برات عبور تو از پل صراط ، صدقه دادن در شب قدر است . پس ، غفورا ، دستانم را به بخشش ، گسترده گردان .
یا ستار ، این تن رنجور و مهجور از تو ، که آلودگی گناه و هوای نفس است ، اگرچه سزاوار آتش است ، ولی تحمل و توان ندارد در این شب رحمت ، مرا از آتش خشمت در امان دار ؛ «الغوث الغوث خلصا من النار یا رب » ندا می رسد : رهایی از آتش دوزخ ، برای کسی است که در شب قدر استغفار کند ؛ «الهی العفو ، الهی العفو ، الهی العفو ، »