قداست قیام عاشورا و تحریف ناپذیرى آن
حوادث تاریخى گذشتگان پیوسته با نوعى ابهام و تحریف همراه بوده است ، و تاریخ حیات انبیا و اولیا نیز از این امر مستثنا نیست . وقتى درباره زندگى آنان مطالعه مى كنیم ، درمى یابیم كه آنان در زمان خودشان نیز با ابهام آمیخته بوده و این ابهامها بعد از وفاتشان به مرور فزون تر گشته است . پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله مانند سایر انبیا، به زشت ترین تهمتها متهم مى شد. براى مثال ، مى گفتند این شخص عقلش را از دست داده و مجنون شده است ؛ به سخنانش گوش ندهید؛ یا اینكه به ایشان نسبت ساحرى و جادوگرى مى دادند و به جوانان سفارش مى كردند كه انگشت در گوش خود بگذارند تا صداى او را نشنوند؛ مى گفتند كه او با سخنش آنان را افسون مى كند. درباره دروغها و تهمتهایى نیز كه بعد از وفات آن حضرت درباره او مطرح ساختند، پیغمبر اكرم صلى الله علیه و اله ، خود، پیش بینى فرموده بودند كه بعد از وفاتشان ، كسانى كه خود را از پیروان آن حضرت قلمداد مى كردند، به ایشان دروغهایى ببندند؛ چنان كه فرمود:
قد كثرت على الكذابة و ستكثر؛ دروغ بستن بر من زیاد شده و به زودى بعد از من كسان زیادى به دروغ ، احادیثى را از قول من نقل خواهند كرد.
سپس ایشان معیار و ملاكى براى تشخیص حدیث راست از دروغ تعیین كرده ، فرمودند روایات را بر قرآن كریم عرضه كنند، اگر مخالف قرآن بود، بدانند كه صحیح نیست . بعد از پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله نیز امامان معصوم علیهم السلام - به منزله كارشناسان علوم الاهى - بارها احادیث ساختگى را پالایش كردند. در زمان امام صادق علیه السلام نیز چنین شرایطى پیش آمد. از جمله كسانى كه جعل حدیث مى كردند، ابوالخطاب بود و امام صادق علیه السلام احادیث ساختگى او را تصفیه و احادیث صحیح را معرفى كردند.این كار یك بار نیز در زمان امام رضا علیه السلام انجام گرفت و آن حضرت روایات را تصحیح فرمودند، و كتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام بر همین اساس نوشته شد. بر این اساس ، مى توان گفت احادیثى كه به طور قطع از پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله صادر شده ، در قیاس با احادیث جعلى و ساختگى زیاد نیست و روایات دروغین بسیارى در كتابهاى حدیثى شیعه و سنى پراكنده هستند.
در زمینه تحریف واقعیتها و حوادث گذشته ، مى توان مثالهایى از سیره پیامبر صلى الله علیه و اله ذكر كرد. مسئله جانشینى پیامبر یكى از این نمونه هاست . آن حضرت از روزى كه دعوت خود را علنى ساخت ، على علیه السلام را جانشین خود معرفى كرد. پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله طبق دستور قرآن - واءنذر عشیرتك الا قربین - همه عموها، عموزادگان و اقوام و خویشان را دعوت كرد و فرمود: هر كس پیش از همه به من ایمان بیاورد، جانشین من خواهد بود. در این هنگام ، كسى جز على علیه السلام - كه نوجوانى ده یا سیزده ساله بود - به آن حضرت جواب مثبت نداد. پیامبر صلى الله علیه و اله در این جلسه حضور داشتند، با تمسخر به ابوطلب گفتند: طولى نمى كشد كه تو باید تابع فرزندت شوى .
پیغمبر صلى الله علیه و اله در زمان حیاتشان ، بارها، و به شكلهاى مختلف بر مسئله جانشینى على علیه السلام تاءكید ورزیدند. براى مثال ، پیغمبر اكرم صلى الله علیه و اله خطاب به على علیه السلام فرمودند:
اءنت منى بمنزلة هارون من موسى الا اءنه لا نبى بعدى ؛ تو براى من مانند هارون براى موسى هستى ، با این فرق كه بعد از من پیامبرى نخواهد بود.
سرانجام پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله هفتاد روز قبل از وفاتشان ، در غدیر خم ، دستور دادند مسلمانان در گرماى سوزان جمع شوند، در حالى كه عده اى متعجب بودند كه چرا پیامبر در گرماى ظهر چنین دستورى صادر مى كنند. آن گاه على علیه السلام را بر منبرى از جهاز شتران بالا بردند و جانشینى او را به مردم اعلان كرده ، فرمودند: من كنت مولاه فهذا على مولاه . بدین ترتیب ، پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله در آخرین روزهاى زندگى شان ، به صورت علنى و رسمى ، على علیه السلام را جانشین خود معرفى كردند، در حالى كه بعد از گذشت هفتاد روز از واقعه غدیر خم ، آن گاه كه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله رحلت كردند، همان مسلمانانى كه در غدیر خم حضور داشتند، در سقیفه بنى ساعده جمع شدند تا براى ایشان جانشین تعیین كنند. برخى گفتند باید جانشین پیامبر از مهاجرین باشد؛ بعضى گفتند باید از انصار باشد؛ برخى دیگر گفتند دو امیر برگزینیم : امیرى از انصار و امیرى از مهاجرین : منا اءمیر و منكم اءمیر. ولى هیچ سخنى از سفارش و فرمان پیامبر صلى الله علیه و اله در غدیر خم به میان نیامد و هیچ گاه یادآور نشدند كه در غدیر خم چه گذشت و پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله درباره على علیه السلام چه فرمود. بدین ترتیب هم سخنان پیغمبر صلى الله علیه و اله و هم رفتار آن حضرت تحریف شد. حتى برخى از همسران پیامبر نیز به آن حضرت تهمت مى زدند، و سوره تحریم بر این مطلب دلالت دارد.
از جمله تحریف وقایع گذشته ، تحریف شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام است . عدالت و عبادت دو صفت متمایز على علیه السلام است و هرگاه نام مبارك على علیه السلام ذكر شود، این دو صفت به ذهن خطور مى كند. على علیه السلام در هنگام كار در مزرعه نیز نماز نافله مى خواند. او در شبانه روز پانصد یا هزار ركعت نماز به جاى مى آورد، و همگان این اوصاف او را مى شناختند. با وجود این ، در میان مردم شام طورى تبلیغ شده بود كه وقتى خبر رسید، على علیه السلام در مسجد كوفه به شهادت رسیده است ، مردم شام گفتند: ((مگر على علیه السلام نماز مى خواند؟!)) و همین طور سایر امامان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین ، هر كدام به گونه هایى مختلف آماج تهمتها قرار گرفتند. حتى از همین قرآن كه بالاترین حجت بر تمام خلق است و از روزى كه حضرت آدم علیه السلام خلق شده تا پایان زندگى انسان بر روى كره زمین ، حجتى رساتر، روشن تر و هدایتگرتر از آن نخواهد بود، پیوسته تفسیرهاى غلط ارائه داده اند. همه فرقه هاى مسلمین با اختلافاتى كه در مذاهبشان دارند، به نحوى ، به آیات قرآن تمسك مى جویند: چه براى اثبات یك مسئله ، چه براى نفى آن ، هر دو گروه به آیاتى از قرآن تمسك مى جویند، و قرآن را به نحوى مبهم ، به خدمت مى گیرند. اینكه چرا قرآن به گونه اى است كه مى توان از آن تفسیرهاى مختلفى ارائه كرد، مسئله اى جداگانه است و به بررسیها و بحثهاى مفصل نیاز دارد؛ ولى به طور قطع ، مى توان گفت كه در این مسائل تعمدهایى نیز در كار بوده و كسانى به عمد مى خواهند قرآن را طبق راءى خویش تفسیر كنند. ترور شخصیتها، تهمتها و افتراها درباره حجتهاى الاهى از جمله تحریفهاى معنوى است . روشن ترین حجت خدا قرآن است كه این ابهامها در تفسیر آن وجود دارد. برترین انبیا، پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و افضل اوصیا، امیر مؤمنان علیه السلام بودند كه این گونه ابهامها درباره آنان پدید آمده است . پس از گذشت بیست و پنج سال از وفات پیامبر صلى الله علیه و اله ، اولین كسانى كه با امیرالمؤمنین بیعت كردند، همان اصحاب نزدیك پیامبر و بعضى از اقوام و خویشان على علیه السلام بودند - از جمله زبیر كه پسر عمه پیغمبر صلى الله علیه و اله و على علیه السلام بود - ولى پس از گذشت چند روز از بیعتشان ، على علیه السلام را قاتل عثمان خواندند و به بهانه خون خواهى عثمان ، با او جنگیدند. آنان بسیارى از مردم را درباره كشته شدن عثمان به اشتباه انداختند و این گونه شایع كردند كه عثمان به دست على علیه السلام كشته شده است ، و خود را خون خواه او جلوه دادند و جنگ جمل را به راه انداختند. همچنین امروز سیره و شخصیت پیامبر صلى الله علیه و اله با توجه به اطلاعات موجود در منابع اهل سنت ، در هاله اى از ابهام قرار داد؛ از این جمله ، اختلافى است كه در نحوه وضو گرفتن آن حضرت وجود دارد. پیغبمبر اكرم صلى الله علیه و اله طى بیست و سه سال رسالت خود، با مردم محشور بود و آنان همیشه رفتار و كردار وى را به چشم خود مى دیدند. با وجود این ، آیا ممكن است مردم در طول بیست و سه سال ندیده باشند كه پیامبر صلى الله علیه و اله چگونه وضو مى گیرد؟ آیا ممكن است چنین مسئله اى براى مردم مخفى بماند؟ دست كم ده سال مهاجرین و انصار در مدینه دیده بودند كه پیامبر صلى الله علیه و اله چگونه وضو مى گیرد. حتى بسیار مى شد كه مسلمانان آب وضوى پیغبر صلى الله علیه و اله را براى تبرك مى بردند. اما مدتى پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و اله ، این مسئله مطرح شد كه هنگام وضو گرفتن ، دستها را چگونه باید شست . اگرچه مردم مى خواستند به پیامبر صلى الله علیه و اله اقتدا كنند و به رفتار ایشان تاءسى جویند، عواملى شیطانى در كار بودند كه مى كوشیدند در سیره پیامبر ابهام ایجاد كنند.
در میان حوادث گذشته و گفتار و رفتار انبیا و اولیا، چیزى كه قابل تحریف و تغییر نیست و نمى توان آن را به غلط تفسیر كرد، قیام سیدالشهدا علیه السلام است ؛ قیامى كه براى ترویج دین صورت گرفت ، و طى آن ، امام حسین علیه السلام و تمام یارانش و حتى طفل شیرخواره اش به شهادت رسیدند. هیچ كس تاكنون نتوانسته است این مطلب تاریخى را تحریف كند. گرچه درباره پاره اى از جزئیات حادثه عاشورا - همچون شمار سپاه عمر سعد - اختلافاتى به چشم مى خورد، در حادثه كربلا امورى هست كه تحریف پذیر نیست . یكى از این امور، اصل حادثه است ، و دیگر اینكه امام حسین علیه السلام براى احیاى دین قیام كرد و در این راه ، خود و یارانش شهید شدند و اهل بیتش به اسارت رفتتند. از این روى ، درباره حادثه كربلا، نه مى توان اصل حادثه را انكار كرد، و نه مى توان هدف آن را به گونه اى دیگر جلوه داد؛ زیرا براى رسیدن به مقام و ریاست ، راهى به مراتب بهتر و آسان تر از این قیام وجود داشت . كسى كه در پى مقام است ، هنگامى كه جانش به خطر افتد، بالاخره راهى براى صلح مى جوید و به هر طریق مى كوشد تا خود را نجات دهد؛ در حالى كه هم در شب عاشورا و هم در روز عاشورا به حضرت پیشنهاد كردند كه با یزید بیعت كند تا در امان بماند؛ ولى ایشان نپذیرفت و فرمود: هیهات منى الذلة . حتى در میان سپاه عمر سعد كسانى بودند كه تا روز عاشورا امید داشتند قضیه با صلح خاتمه یابد؛ چنان كه این مطلب در ماجراى توبه حر كاملاً مشهود است .
افزون بر این ، با توجه به موارد ذیل ، امام حسین علیه السلام مى دانست كه كشته خواهد شد:
الف ) احادیث فراوانى از پیامبر اكرم صلى الله علیه و اله رسیده بود مبنى بر اینكه امام حسین علیه السلام شهید خواهد شد، و اطرافیان و اصحاب پیامبر صلى الله علیه و اله ، این احادیث را شنیده بودند؛ به گونه اى كه آن حضرت حتى قاتل خود را مى شناخت ؛
ب ) امام حسین علیه السلام از راه الهام غیبى و علم امامت ، به شهادت خود آگاهى داشت ؛ چنان كه فرموده است :
كاءنى باءوصالى یتقطعها عسلان الفلوات بین النواویس و كربلا؛
گویا مى بینم كه بین نواویس و كربلا، گرگهاى بیابان بند از بند من جدا مى كنند.
همچنین رویاها و خوابهاى صادقى در این باره دیده شد. كاروان امام علیه السلام هنگام ظهر، در منزل ثعلبیه فرود آمد. امام علیه السلام به خواب سبكى فرو رفت . وقتى از خواب بیدار شد، به فرزندش على اكبر فرمود: ((فرزندم ، این ساعت ، زمانى است كه رؤ یا در آن كاذب نیست . اندك ساعتى به خواب رفتم ؛ كسى را دیدم كه سوار بر اسب ایستاده ، به من گفت : اى حسین ، مرگ با شما مى رود و شما را سوى بهشت مى راند. پس فهمیدم كه كشته خواهیم شد)) با این حال ، امام حسین علیه السلام اهل و عیالش را نیز با خود برد، و به این ترتیب هرگز نمى توان گفت این كار امام علیه السلام نیز براى رسیدن به مال و ریاست بوده است . هرچند ممكن است - كسانى نظیر پاره اى از ناصبیها كه منسوب به اسلام هستند - عملكرد امام را نادرست بدانند، اما مى پذیرند كه آن حضرت این كار را براى احیاى دین انجام داد.
واقعه عاشورا تاءثیرات انكار ناپذیرى ، از جمله راهنمایى انسانها، و آموختن درس فداكارى به آنان دارد، و در نهایت ، حجت را بر همه مسلمانان تمام كرده است كه اگر وضعیتى نظیر اوضاع زمان امام حسین علیه السلام پدید آمد آنان مى باید همان شیوه امام را پیشه سازند. اما به هر روى ، هر كس به این حادثه توجه كند، نور هدایت در دلش مى تابد و وجدانش بیدار مى شود؛ عواطف مذهبى او شكوفا مى گردد و احساس مسئولیت در دلش پدید مى آید.
شهادت و فداكارى امام حسین علیه السلام و خاندان و یارانش موجب ایجاد مسئولیت و حساسیت در قبال شریعت مقدس اسلام مى شود، كه آن حضرت چراغ هدایت است : ان الحسین … مصباح هدى و سفینة نجاة . این چراغ تا روز قیامت فراروى انسانها برافروخته است و راه نجات و هدایت را نشان خواهد داد. مسلمانان و به ویژه شیعیان ، از همان روزهاى نخست ، به زنده نگاه داشتن واقعه كربلا اهتمام مى ورزیدند؛ از جمله این امر را مى توان در حركت توابین و گریستن آنان براى مصیبت امام حسین علیه السلام در كنار قبر شریف آن حضرت و نیز فداكارشان در خون خواهى امام حسین علیه السلام جست وجو كرد. همچنین است قداستى كه خاك كربلا یافت و شیعیان و دوست داران خاندان پیامبر از آن براى شفاى دردهاى صعب العلاج بهره مى جستند. از سوى دیگر، خواست خدا بر این بود كه نام و یاد امام حسین علیه السلام به منزله راهنماى انسانها جاودانه بماند؛ از این روى ، معاندان هرچه كوشیدند یاد و خاطره آن حضرت را محو كنند، راه به جایى نبردند. این كوششهاى شوم از قرون نخستین هجرى تا امروز ادامه داشته است . براى نمونه ، در عصر رضاشاه عزادارى امام حسین علیه السلام ممنوع بود؛ واعظان اجازه نداشتند لباس روحانیت بپوشند؛ صداى مرثیه خوانى نباید از مكانى بلند مى شد، و هیچ مجلسى نمى بایست به نام امام حسین علیه السلام تشكیل مى گردید.
اما باید پرسید مگر نام سیدالشهدا علیه السلام چه خطرى براى حكومت پهلوى داشت . چرا این قدر با احیاى یاد آن حضرت دشمنى مى كردند؟ چرا امروز نیز به گونه اى برنامه ریزى شده ، با نام سیدالشهدا علیه السلام دشمنى مى ورزند؟ این معاندان كه خود را روشنفكر دینى مى دانند، در واقع ، نه از دین بهره اى دارند و نه از فكر روشن ، اثرى . آنان اصرار مى ورزند كه شهادت امام حسین علیه السلام رویدادى عادى یا واكنشى در برابر خشونت پیغمبر صلى الله علیه و اله بوده است : پیامبر صلى الله علیه و اله در جنگ بدر با بنى امیه خشونت كرد؛ در مقابل ، بنى امیه نیز در كربلا آتش جنگ را برافروختند و پسر پیامبر صلى الله علیه و اله و یارانش را كشتند و این عمل نتیجه آن خشونت بود
البته در جنگ بدر، شمارى از مسلمانان نیز كشته شدند ولى كشتگان كفار بیشتر بود و خداى تعالى مسلمانان را پیروز ساخت . مى گویند: چون در جنگ بدر پیغبمر صلى الله علیه و اله با بنى امیه با خشونت برخورد كرد، فرزندان بنى امیه نیز با اولاد پیامبر صلى الله علیه و اله همان گونه رفتار كردند. این امرى طبیعى و عكس العمل رفتار پیامبر صلى الله علیه و اله با بنى امیه بوده است . به زعم این روشنفكران ، درس عبرت از واقعه عاشورا این است كه در برابر هیچ كس نباید خشونت به خرج داد تا موجب خشونت متقابل نشود. در نظر این افراد، جهاد، دفاع و امر به معروف و نهى از منكر باید تعطیل شود تا كسى به دیگرى كارى نداشته باشد، و این دستور خداوند در قرآن بى پایه است كه مى فرماید:
قاتلوهم یعذبهم الله باءیدیكم و یخزهم و ینصركم علیهم ویشف صدور قوم مؤمنین ؛ با مشركین بجنگید تا خدا آنها را به دست شما عذاب كند و رسوایشان كند و شما را بر آنها پیروز كند تا دلهاى مؤمنان شاد شود.
ایشان عمل پیغمبر صلى الله علیه و اله را در جنگ بدر اشتباه مى دانند؛ زیرا نتیجه اش كشته شدن فرزندش در كربلا بود؛ اما یزید و یزیدیان را تبرئه مى كنند؛ چرا كه كار آنان واكنشى طبیعى بیش نبود. این نوع تلقى از اسلام ، ((اسلام مدرن )) و ((قرائت جدید از اسلام )) خوانده مى شود! این قرائت ، نگره اى است كه میان جوانان معصوم ترویج مى شود تا آنان بعد از این ، امام حسین علیه السلام را این گونه بشناسند. این دشمنیها از آن روست كه امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و مانع گم راهى و ضلالت انسانهاست ؛ وظیفه مردم را درباره حمایت از دین روشن مى سازد؛ در سیره او غیرتمندى به بهانه تساهل و تسامح ، كنار نمى رود. امام حسین علیه السلام فرمود: هیهات منا الذلة ، و از این روى نتوانستند او را با مال و قدرت بفریبند، و پیروان امام حسین علیه السلام نیز به او اقتدا مى كنند.
صفحات: 1· 2