مَنْ لَمْ يَعْتَبِرْ بِغِيَرِالدُّنْيَا
رُوِيَ عَنْ عليٍّ عليه السّلام قال:
مَنْ لَمْ يَعْتَبِرْ بِغِيَرِالدُّنْيَا وَ صُرُوفِهَا لَمْ تَنْجَعْ فِيهِ الْمَوَاعِظُ.[1]
ترجمه حدیث: روايت از اميرالمؤمنين علی(عليه السّلام) منقول است كه فرمودند: اگر كسي از تغييرات و حال به حال شدن امور دنيايي پند و عبرت نگيرد، موعظهها و نصيحتهاي (زباني) در او اثري نميگذارد.
شرح حدیث: اين روايت از نظر معاني بسيار قوي و پربار است. مقدمتاً عرض میکنم که انسان از نظر دروني به گونهاي است كه دو دريچه براي ورود ادراكات و دريافتهاي بيروني دارد. يكي چشم (دیداری) و ديگري گوش (شنیداری). بعضی چيزها را انسان به طور معمول ميبيند و برخی چيزها را ميشنود. دریافتهای انسان از طریق دیداری «زبان حال» است و دریافتهای او از طریق شنیداری «زبان قال» (گفتار) است. تو اين دو دريچه را برای دریافتهایت نسبت به بيرون داری؛ هم ميبينی و هم ميشنوی. امّا بحث در اثرگذاري اين دو است.
شبهاي نيست که قوّه باصره يا بينايي، اثرش بر انسان از قوّه شنوايي بيشتر است. اگر جنبه ديداريات روي تو اثر نگذارد، بدان كه جنبه شنيداری هم روي تو اثری نميگذارد. اگر كسي تغيير دنيا و حالي به حالي شدن آن را ببيند و پند نگيرد، يعني از اين «زبان حال» عبرت نگيرد، این را بدانید که زبان قال در او هيچ اثري نخواهد گذاشت.
زبان حال دنیا این است که اين دنیا جايي نيست كه انسان بتواند همواره به آنچه دلش ميخواهد برسد. دنيا همهاش پستي و بلندي است. بيخود زحمت نكش! به آن نميرسي! چه مال، چه رياست و حتي در بُعد جسمياش.
يك روز فردي را ميبيني كه داراي مال و مقام و… است، اما روز ديگر هم او را ميبيني كه زبون و ذليل شده است. يك روز در اوج عزت است و يك روز در حضيض ذلت! اينها را با چشمهايت ببين! اگر بنا شود از آنچه که با چشمت ميبيني و از اين دريچه در درون تو وارد ميشود پند نگيري، بدان که زبان قال هم در تو هيچ اثري نخواهد گذاشت. تمام صد و بيست و چهار هزار پيغمبر هم بيايند به گوشت بخوانند، هيچ فايدهاي ندارد. يك گوش ميشود در، يك گوش ميشود دروازه! البته من يك چيز ديگر ميگويم و آن اینکه چنین آدمی اصلاً گوشش در ندارد! چون حواسش جاي ديگر است. در همان خيالات خودش بازي ميكند. خدا كند یک گوشش در باشد و بيايد داخل، شايد اثری بگذارد و برود! اینکه از یک طرف بیاید و از آن طرف بيرون رود بهتر است از اینکه اصلاً گوشش دری نداشته باشد!
این روایت جمله كوتاهی است، اما خيلي حرف در آن است. «مَنْ لَمْ يَعْتَبِرْ بِغِيَرِالدُّنْيَا وَ صُرُوفِهَا لَمْ تَنْجَعْ فِيهِ الْمَوَاعِظُ». اگر كسي از اين تغييرات دنيايي و حالي به حالي شدنهاي دنیا عبرت نگيرد و پند نياموزد، پندهاي زباني هيچ اثری در او ندارد. وقتي زبان حال در او اثر نميكند، زبان قال هيچ اثری بر او ندارد.
انسان نبايد با اين امور دنيايي غافلانه برخورد كند؛ بلکه بايد فكر كند و پند بگيرد. واقعاً هم اينگونه است. در همه امور هم این عبرتها هست. در امور كسب و کار، زندگی، معاشرت و به طور کلّی در همه چیز پند و موعظه و عبرت نهفته است. بايد از رويدادها و تغييرات و پستيبلنديهاي دنيا عبرت گرفت. چيزهايي را كه با چشم ميبيني، اگر در درونت به تو پند ندهد، هرچه پند و اندرز به گوش تو بخوانند، اثر نخواهد كرد.[2]
[1]. غررالحِكَم و دُرر الکَلِم، صفحه 473، روايت10804.
[2]. يكشنبه 25 ارديبهشت 1390 – 11 جمادي الثاني1432. مسجد جامع بازار تهران