کودکت را ببوس
در یکی از روزهای شکوه و شوکت مدینه، رسول بزرگوار اسلام در مسجد نشسته بودند و اصحاب گرداگرد ایشان را گرفته بودند و هریک به تناسب حال و مقام معنوی خویش سعی در بهرهگیری از این خوان گستردة نعمت الهی را داشتند.
در همان هنگام حضرت پیامبر مشاهده کردند که نوههای خردسال ایشان حسن و حسین وارد مسجد شدند.
پس بیتوجه به آداب و رسومی که عامة مردم برای بزرگان خویش تصور میکردند از جا برخاستند و برای آن دو آغوش گشودند. دو کودک خردسال نیز از این توجه پدربزرگ غرق شادی و سرور بودند. سپس یکی طرف راست پیامبر نشست و دیگری سمت دیگر.
این همه درحالی بود که اصحاب با دقت مشغول مشاهدة این دفتارهای مهرآمیز پیامبر بودند، و شاید هریک در دل خویش آرزو میکردند فردی آنگونه آنها را در کودکی مورد مهر و محبت قرار میداد. در همان حال حضرت پیامبر نوههای خویش را بوسیدند و آنها را نوازش کردند. در اینجا دیگر «أقرعبن عابس» نتوانست تحمل کند؛ احتمالا این رفتارهای مهرآمیز را نشانة ضعف یک مرد میدانست پس با افتخار به پیامبر عرض کرد: من ده فرزند دارم و تا به حال هیچ یک از آنها را نبوسیدهام.
حضرت پیامبر از این سختدلی مرد متعجب شدند و فرمودند:
«من لایرحم لایُرحم؛ هرکس به دیگران رحم نکند، خداوند او را مورد رحم و شفقت قرار نخواهد داد.1»
قال رسولالله:
«من قبَّل ولده کتب الله عزوجل له حسنهً و من فرَّحه، فرَّحه الله یومالقیامه؛ هرکس فرزندش را ببوسید خداوند برای او یک حسنه مینویسد و هرکس او را شاد کند خداوند روز قیامت او را شاد میکند.»2
منابع
1. وسائلالشیعه، ج21، ص415.
2. اصول کافی، ج2، ص49.